در قصه ی قاضی و بهلول می شنویم که :
در زمان های دور در بغداد مردی بی آزار و زحمتکش، به خاطر ثروتی که داشت، باید به سفر حج می رفت….
… مرد به دنبال شخص معتمدی بود تا اموال خود را به او بسپارد. تصمیم گرفت تا پولهایش را به قاضی شهر بسپارد تا با اطمینان به سفر برود. نزد قاضی رفت و با اصرار، امانت را به او واگذار کرد.
بعد از بازگشت از سفر، نزد قاضی رفت. قاضی گفت: برو و از همان جایی که کیسه را گذاشتی، بردار و برو. مرد با دیدن کیسه ای که زیرش سوراخ بود و سکه ای در آن نبود، بسیار متعجب و ناراحت شد. او نزد قاضی برگشت و موضوع را با او در میان نهاد، اما قاضی گفت که حتماً موشها آن را سوراخ کردهاند و سکهها را بردهاند….
در قصه ی علم و تجربه می شنویم که :
مردی به نام شمس الدین پس از سالها کار و تلاش، مالی اندوخت، اما همیشه نگران بود که دزد به خانه اش بیاید و سکههایش را ببرد. پس تصمیم گرفت سکهها را در زیر درخت گردویی پنهان کند. بعد از چند روز که به سک ها سر زد، از آنها خبری نبود ….
*برای دانستن ادامه ی ماجرا این کتاب را بشنوید.
«وهیب بن عمرو» ملقب به بهلول (بهلول دانا، بهلول مجنون کوفی یا ابووهیب بن عمرو صیرفی کوفی) یکی از عقلای مجانین سده ی دوم هجری و معاصر هارون الرشید بود. وی در کوفه رشد یافت و مردم محل او را با نام فارسی «بهلول دانا» میشناختند. هارون و خلفای دیگر از او موعظه می طلبیدند. او در همان شهر ادب آموخت و سپس خود را به دیوانگی زد.
بهلول در سال ۱۹۰ قمری درگذشت. اخبار و اشعار بسیاری منتسب به اوست.
وی شیعه و احتمالاً از شاگردان امام کاظم (ع) یا امام صادق (ع) بوده است. زمانی که از سوی هارون در معرض خطر قرار گرفت، خود را به دیوانگی زد؛ ولی در مواقع لزوم به مردم پند و اندرز می داد.
مقبره ی بهلول در بغداد قرار دارد و در سنگ قبری به تاریخ ۵۰۱ قمری، لقب او را «سلطان مجذوب» نوشتهاند. واژه ی بهلول در عربی به معنای «شاد و شنگول» است.
نظرهای کاربران
اولین نفری باشید که بررسی می کند “کتاب صوتی قاضی وبهلول/علم و تجربه”
استعلام محصول

10,000 تومان
هنوز دیدگاهی وجود ندارد